پایگاه اینترنتی زمیل/سید ابوالفضل حسینی

zamil.ir
پایگاه اینترنتی زمیل/سید ابوالفضل حسینی

مراجعین به این سایت ضمن استفاده از مطالب سودمندوتحقیقات وپژوهشهای علمی می توانند سوالات خود را برای راهنمایی و مشاوره از مدیر سایت در قسمت نظرات ثبت نموده یا به پست الکترونیک ایشان که آدرس آن در تماس بامن موجود است ارسال نموده و جواب آن را دریافت نمایند.

آخرین نظرات
نویسندگان

نظریه فقهی منطقه الفراق چیست


 

تحلیل و ارزیابی نقدهای موجود بر نظریه منطقه‌الفراغ شهید صدر(ره)

نظریه منطقه الفراغ چیست؟

عنوان منطقةالفراغ که از عناوین ابتکاری شهید سیدمحمدباقر صدر(ره) می‌باشد به جهت عنوان، نوظهور، اما به جهت اندیشه، ریشه در عهد حکومت پیامبر اکرم(ص(دارد.

چکیده 

عنوان منطقةالفراغ که از عناوین ابتکاری شهید سیدمحمدباقر صدر(ره) می‌باشد به جهت عنوان، نوظهور، اما به جهت اندیشه، ریشه در عهد حکومت پیامبر اکرم(ص) دارد. منطقةالفراغ، در لغت و آن‌چه که از کنار هم قرارگرفتن این دو کلمه دانسته می‌شود؛ یعنی منطقة خالی از حکم که در آن منطقه هیچ حکمی نباشد، اما پذیرش چنین چیزی خلاف روایات و بطلان آن از واضحات است و لذا می‌گوییم منطقةالفراغ به معنای منطقة خالی از حکم الزامی است که ولی امر می‌تواند در آن منطقه که دارای حکم غیر الزامی است با وجود شرایط، آن حکم غیر الزامی را تبدیل به حکمی الزامی نماید و این اندیشه، از آن جهت که برای ولی امر مسلمین و زعیم امت، حق قانون‌گذاری قائل است، ممکن است موجب بروز اشکالاتی شود که چگونه غیر خداوند می‌تواند قانون‌گذاری و تشریع نماید و حال آن‌که قانون‌گذاری از مختصات پروردگار است یا این که احکام اسلام جاودانه است، چگونه ولی امر می‌تواند آن را تبدیل به حکم دیگری نماید که در این نوشتار به پنج اشکال اساسی و پاسخ به آن اشکالات پرداخته شده و نظریه را از این اشکالات، مبرا نموده است.

واژگان کلیدی

منطقةالفراغ، قانون‌گذاری، حکم الزامی، حکم غیر الزامی، ولی امر، تفویض

مقدمه

از آن جا که اسلام دینی کامل، جهانی و همیشگی می‌باشد و می‌بایست پاسخ‌گوی نیازهای بشر تا روز قیامت باشد و از طرفی نیازهای انسان، به جهت توسعه و پیش‌رفت‌های موجود، متغیر است، این سؤال به ذهن می‌آید که چگونه می‌توان با یک دستور ثابت به نیازهای متغیر جامعه پاسخ داد؟ با توجه به این نیاز، می‌بایست یک سیستم حقوقی و تشریعی وجود داشته باشد تا بتواند با قانون‌گذاری مناسب و رعایت مصالح، نیازهای متغیر بشر در زمان‌ها و مکان‌های مختلف را برآورده کند و در این جهت قانون‌گذاری کند؛ همان‌گونه که سیستم تشریعی و قانون‌گذاری در جهت نیازهای ثابت بشریت موجود است.

از همین جاست که می‌گوییم پیامبر اکرم(ص) دارای دو شأن بودند؛ شأنی به جهت این که نبی خداست و وظیفة تبلیغ و رساندن احکام الهی را به عهده دارد و شأن دیگر، شأن حاکمیت اوست؛ از آن جهت که حاکم جامعة اسلامی و دارای حکومت می‌باشد، چنین شأنی به وی سپرده شده است که در این بخش می‌تواند احکامی مناسب با شرایط زمانی و مکانی ایجاد نماید و در واقع این بخش از احکام که حوزة غیر الزامی از احکام می‌باشد، جهت ایجاد چنین حکمی و تغییر و تبدیل آن به حکمی الزامی برای مصالح مسلمین، به امام مسلمین و زعیم امت واگذار شده است که این همان چیزی است که نظریة منطقةالفراغ در قانون‌گذاری اسلامی، گویای آن است و حال آن که پیامبر اکرم(ص)، اختیار این قانون­گذاری را از آن جهت که حاکم جامعة اسلامی و زعیم آنان است به او داده شده است.

 این حق قابل سرایت به هر حاکم مشروعی که حاکمیت او از سنخ حاکمیت پیامبر اکرم(ص) باشد، است که این حق شامل امامان معصوم و ولی فقیه که حاکمیت آنان الهی و مشروع است، می‌باشد.

شالوده، بنا و پشتوانة نظریة منطقة‌الفراغ، نص قرآن کریم است که می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر اطاعت کنید» (نساء (4): 59  

با آن‌چه گفته می‌شود به دست می‌آید که اندیشة منطقةالفراغ به زمان پیامبر اکرم و ائمه معصومین(ع) بر می‌گردد؛ گرچه تا زمان مرحوم شهید صدر با این عنوان شناخته‌شده نبود، ولی این عنوان بر این اندیشه، از ابتکارات شهید صدر(ره) است. اما چون این نظریه، حق قانون‌گذاری را به زعیم امت و امام المسلمین می‌دهد، ممکن است با نقدها و اشکالاتی مواجه شود که در این نوشتار، نقدها و اشکالاتی را بیان می‌داریم و به آنها پاسخ می‌گوییم.

نقدهایی بر منطقه‌الفراغ و بررسی آنها

نقد اول

الف) تنافی این نظریه با جامعیت شریعت و مستلزم قبول نقص و فراغ قانونی در اسلام

این اشکال، بیان‌گر این مطلب است که نظریه منطقة‌الفراغ و این که قائل شویم که ولی امر می‌تواند در برخی موضوعات، قانون‌گذار باشد و ایجاد حکم کند، با آیات و روایات و ادله دیگری که دلالت بر جامعیت شریعت اسلام می‌کند منافات دارد و پذیرش نظریه منطقة‌الفراغ مستلزم قبول نقص و فراغ قانونی در دین اسلام است و حال آن که دین اسلام، از جهت اصول و فروع، دین کاملی است و خداوند همه احکامش را یا از طریق نصوص خاصه و یا از طریق بیان قواعد عامه و احکام کلیه، بیان نموده است و جای قانون‌گذاری برای ولی امر باقی نمانده است.

برای این نقد می‌توان دلایلی از آیات و روایات بیان نمود.

 

 

 

دلایلی از آیات

الف) «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» (مائده (5):3). این آیه به صراحت، کامل‌بودن دین اسلام را بیان می‌کند و جایی برای قبول نقص در شریعت اسلام باقی نمی‌گذارد.

ب) «و این کتاب را که بیان‌گر همه چیز و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است بر تو نازل کردیم» (نحل(16):89

هم‌چنین آیه 38 سوره انعام بیان­گر همین مضمون است.

ظاهر آیه بیان‌گر آن است که خداوند هر آن‌چه که در سعادت و کرامت انسانی مورد نیاز بوده است، به صورت عموم یا خصوص بیان فرموده است.

دلایلی از روایات

الف) امام باقر(ع) فرمود: «چیزی از دین خدا نیست، مگر این که [حکم] آن در کتاب و سنت وجود دارد، خداوند دینش را کامل کرده است که پروردگار فرمود: امروز برای شما دینتان را کامل کردم» (نوری، 1407ق، ج17، ص252

ب) امام رضا(ع) فرمود: «هر چه که مورد نیاز امت بود، خداوند بیان کرد و کسی که بپندارد خداوند دینش را کامل نکرده است، کتاب خدا را نپذیرفته است و کسی که کتاب خدا را نپذیرد کافر است» (بحرانی، 1419ق، ج1، ص453

ج) «عمربن‌قیس» گوید از امام باقر(ع) شنیدم که می‌فرمود: «خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی که مورد نیاز امت باشد را وا نگذاشته است، مگر این­که در کتابش نازل فرموده و برای پیامبرش(ص) بیان نموده است» (کلینی، 1429ق، ج1، ص59

د) امام صادق(ع) فرمود: «چیزی نیست، مگر آن که حکم آن در کتاب یا سنت بیان شده است» (همان(

ﻫ) «سماعه»، یکی از شاگردان امام کاظم(ع) از او سؤال می‌کند: آیا همه چیز در کتاب خدا و سنت  پیامبر(ص) است یا بخشی را از خودتان می‌گویید؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «همه چیز در کتاب خدا و سنت  پیامبر(ص) است» (همان، ص62

و) «معلی‌بن‌خنیس» از امام صادق(ع) روایت کرده که حضرت فرمود: «در موارد اختلاف افراد چیزی نیست، مگر این­که برای آن‌چه در آن اختلاف شده اصلی در کتاب خداوند (عزّ و جل) موجود است، اما عقل‌های مردم به آن اصل نمی‌رسد» [آن را درک نمی‌کنند که بفهمند و اختلاف‌شان را حل کنند] (همان، ص60(

خلاصة اشکال این که با این آیات و روایات، جایی برای تشریع و قانون­گذاری فقیه باقی نمی‌ماند و منطقة‌الفراغی در تشریع اسلامی وجود ندارد.

جواب

مراد قائلین به فراغ قانونی، نبود مطلق حکم؛ اعم از الزامی و غیر الزامی نیست، بلکه مراد، نبود حکم الزامی است؛ یعنی در جایی که حکم الزامی وجود ندارد، ولیّ امر با وجود شرایط، می‌تواند حکم غیر الزامی را تبدیل به حکمی الزامی نماید و «شهید صدر» هم که قائل به منطقة‌الفراغ در قانون­گذاری اسلامی است، متوجه این اشکال بوده است و لذا فرموده است:

منطقة‌الفراغ، دلالت بر نقص، در صورت قانون­گذاری یا مهمل‌گذاشتن حوادث و وقایع از حیث جعل قانون و حکم نیست. این منطقه به عنوان یک مرکز مانور و قدرت دستگاه قانون­گذاری، در اختیار ولیّ امر گذاشته شده است. این منطقه، یک منطقه رهاشده که موجب نقص و اهمالی در شرع باشد، نیست. این منطقه را احکام آن محدود کرده و حد آن با احکام آن محدود است که حوادثی که در این منطقه است، بر همان صفت تشریعی اصلی است که به ولی امر، این صلاحیت را داده که به حسب مقتضیات، قانون­گذاری ثانوی کند؛ به عنوان مثال، احیای زمین موات، به حسب قانون طبیعی خودش توسط فرد، کار مباحی است که به ولی امر، این اختیار داده شده است که به حسب ظروف زمانی و مکانی و اقتضائات آنها مانع این امر بشود (صدر، 1417ق، ص804

پس با این بیان، منطقة‌الفراغ، نه‌تنها بیان‌گر اهمال و نقصی در اسلام نیست، بلکه دلالت بر جاودانگی اسلام دارد؛ همان‌طور که یکی از شاگردان شهید صدر اندیشة منطقة‌الفراغ را برای تضمین استمرار نبوت، لازم دانسته است و این اندیشه را راهی برای پرهیز از تغییر شریعت و تبیینی برای ختم نبوت می‌داند (حائری، 1417ق، ش11، ص115) و جالب این­که به نظر ایشان، تشریع مستقیم نسبت به متغیرات، مانع جاودانگی دین می‌شود (همان، ص136). ایشان می‌فرماید:

برخی از مصالح، متغیرند و نمی‌توان آنها را در چارچوب ثابتی، ضابطه‌مند کرد. ازاین‌رو، زمام امر آنها را به ولیّ امر سپرده است. در غیر این صورت، با جعل احکام ثابت، آن احکام، هر از چند گاه باید تغییر کنند و ازاین‌رو، باید نبوت و رسالت نیز تغییر کند، اما اسلام با تفویض این امور به ولی امر، خود را جاودانه کرده است (همان، ص130-129

که می‌گوییم خداوند، حکم خود را به صورت غیر مستقیم و به واسطة ولیّ امر بیان نموده است؛ یعنی حکم ولیّ امر در منطقة‌الفراغ نیز حکم خداوند است، اما حکم غیر مستقیم الهی می‌باشد.

ب) انحصار قانون برای خداوند

اشکال دیگری با طرح نظریة منطقة‌الفراغ که حق تشریع و قانون‌گذاری را با محاسبات و سنجش شرایط زمانی و مکانی و مصالح مسلمین به ولیّ امر و زعیم امت می‌دهد، این است که از ادلة شرعیه، به‌روشنی استفاده می‌شود که تشریع و قانون‌گذاری، مختص پروردگار جهانیان است و کسی غیر از پروردگار، حق قانون‌گذاری را ندارد. آری! فقهاء در زمان غیبت، فقط حق تشخیص حکم پروردگار را دارند و باید در پیش‌آمدهای اجتماعی، حکم الهی را تشخیص دهند و شکل و قالب آن را بیان کنند.

به عبارت دیگر، یک حکم، مراحلی دارد که مرحلة تشریع و قانون‌گذاری آن از مختصات پروردگار است و مرحلة تشخیص آن حکم، از مختصات فقهاء است؛ همان‌طور که مرحله تعیین خط مشی این حکم با نظارت یا واگذاری ولیّ امر می‌تواند به عهدة مجلس شورای اسلامی یا مجمعی مانند آن باشد.

در بیان این اختصاص، بعضی از فقهای معاصر گفته‌اند: «قانون­گذاری فقط از آن خداست و به‌جز او مشرّع و مقننی وجود ندارد. هیچ فردی؛ اگرچه در حد اعلای دانش و فرهنگ و قدرت فکری و اجتماعی باشد، حق این­که حکمی را مقرر کند، ندارد» (سبحانی، 1430ق، ص301

هم‌چنین یکی دیگر از بزرگان عصر حاضر فرموده است: « اصول و فروع دین، کامل است و جای قانون‌گذاری برای کسی باقی نمانده است» (مکارم شیرازی، 1388، ج1، ص509

گویی دانش‌ورانی که حق تشریع و قانون‌‌گذاری را مختص پروردگار می‌دانند، به آیاتی که برخی از آنها را بیان می‌کنیم، استدلال می‌نمایند.

آیات

1- حکم، تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید» (یوسف(12): 40

َ2- حکم، تنها از آن خداوند است، حق را از باطل جدا می‌کند و او جداکنندة [حق از باطل] است» (انعام (6):57

جواب

ما هم همه این دلایل را می‌پذیریم و قانون‌گذاری را از آن پروردگار جهانیان می‌دانیم و نظریة منطقة‌الفراغ را در تعارض با این ادله نمی‌دانیم، لکن باید دانست که مراد از این که قانون‌گذاری مختص پروردگار است، چیست؟ اگر گفته شود که برای شخصی در عرض قانون‌گذاری پروردگار، حق قانون‌گذاری قائل شویم، این مردود است و همان چیزی است که ادله، به‌روشنی آن را رد می‌کنند و هیچ فقیهی چنین حقی را برای اشخاص قائل نیست.

اما اگر بگوییم پیامبر و ائمه معصومین(ع) و ولی فقیه در طول قانون‌گذاری پروردگار و در چارچوب شریعت، آن هم در مواردی که خداوند، در آن موارد حکم الزامی ندارد، بخواهند با ضوابطی منطقة‌الفراغ را پر کنند، این همان قانون‌گذاری الهی است و اختصاص تشریع به پروردگار است.

به بیان دیگر، قانون­گذاری، مختص پروردگار است، لکن گاهی پروردگار این قانون‌گذاری و تشریع را به صورت مستقیم انجام می‌دهد که در احکام الزامی و ثابت چنین است که در قالب نصوص یا عمومات و کلیات به پیامبرش ابلاغ می‌کند و گاهی این تشریع را به گونة غیر مستقیم و از طریق پیامبر و ائمه معصومین(ع) و ولی فقیه انجام می‌دهد که در احکام غیر الزامی و متغیر؛ یعنی آن احکامی که مربوط به جنبة حاکم‌بودن آنها و چه‌بسا موقتی می‌باشد، چنین است و حکمی که آنها می‌دهند را حکم خود می‌داند. با این بیان، همه احکام از آنِ پروردگار است، چه آن احکامی که مستقیم بیان داشته و چه آن احکامی که به صورت غیر مستقیم بیان داشته است.

پس این بیان که انحصار قانون برای پروردگار است، صحیح است و منطقة‌الفراغ در تعارض با این بیان نیست

 

  • سیدابوالفضل حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی